حال خوب چیست؟+روش رسیدن به حال خوب
حال خوب چیست؟
همه ما، سه “من” داریم: منِ اکنون یعنی همان شخصی که الان هستم. منِ مطلوب یعنی شخصی که آرزو داریم باشیم یا برایش هدف گذاری کرده ایم. منِ واقعی یعنی واقعیت وجودی ما که ریشه در شور درونی مان دارد.
راهکارهایی برای داشتن حال خوب
برای حال خوب روحی ، تعریف های زیادی وجود دارد اما ملموس ترین آنها شاید این باشد:
حال خوب، کم کردن فاصله «منِ اکنون» با «منِ واقعی» است.
همه ما، سه “من” داریم:
منِ اکنون یعنی همان شخصی که الان هستم.
منِ مطلوب یعنی شخصی که آرزو داریم باشیم یا برایش هدفگ ذاری کرده ایم .
منِ واقعی یعنی واقعیت وجودی ما که ریشه در شور درونی مان دارد .
( که اغلب زیر غبار رویدادهای زندگی، کمرنگ و بی فروغ شده است).
هر چه این سه من، به یکدیگر نزدیک تر باشند ( و در حالت ایده آل منطبق بر هم باشند) حال ما خوب تر می شود.
اشتباه تاریخی اکثر انسان ها در همه دوران ها این بوده است که کوشیده اند برای رسیدن به حال خوب، منِ اکنون را به منِ مطلوب نزدیک کنند و در این میان از “منِ واقعی” غفلت کرده اند.
منِ مطلوب بر اساس هدف ها و آرزوهایمان ساخته می شود.
مثلا ممکن است “منِ مطلوب” آقای X ، دندانپزشک بودن باشد، اما ممکن است بعد از این که در کنکور قبول شد و سال ها درس خواند و لباس دندانپزشکی پوشید، دریابد که هرچند منِ مطلوب اش را در آینه مقابلش می بیند ولی حال خوبی ندارد.
اگر منِ مطلوب کسی ثروت باشد و بعد از رسیدن به ثروت، باز هم حالش خوب نشود، برای کسب ثروت بیشتر تلاش می کند تا شاید حالش خوب تر شود و این روند تا آخر عمر ادامه می یابد بی آن که حالش خوب شود.
بنابراین، منِ مطلوب، هر چند می تواند موتور محرک ما باشد ولی حال خوب ما را نمایندگی نمی کند.
آنچه حال ما را خوب می کند، کم کردن فاصله منِ اکنون با منِ واقعی است.
حتی منِ مطلوب نیز باید بر مبنای “منِ واقعی” هدفگذاری شود.
اما منِ واقعی چیست؟
برای کشف من واقعی، باید به این به این سوال پاسخ بدهیم و نمی شود که پاسخ های فوری داد باید ماه ها و سال ها درگیر این پرسش بشویم:
درونی ترین شور و اشتیاق من چیست؟
تا درونی ترین قدرت محرکه و عمیق ترین اشتیاق و پر حرارت ترین آتش درون مان را کشف نکنیم، با منِ واقعی مان آشنا نخواهیم شد و بدون آگاهی از منِ واقعی، حال مان خوب نمی شود.
کشف شور و اشتیاق درونی کار آسانی نیست و ممارست و خودشناسی می خواهد.
بنابراین، خیلی از ما بدون شناخت من واقعی خودمان، من مطلوب را می سازیم و به عنوان هدف، دنبالش می کنیم و وقتی به هدف می رسیم می بینیم حال مان خوب نیست.
برای کشف شور و اشتیاق درونی، درباره این سوال ها فکر کنیم و عمیق هم فکر کنیم:
درونی ترین رویای من چیست؟
چه چیزی مرا به وجد می آورد و باعث می شود روحم به پرواز درآید؟
بالاترین لذت درونی من چیست؟
چه چیزی می تواند مرا مدت های زیادی بیدار نگه دارد بدون اینکه احساس خستگی کنم؟
از چه چیزهایی عمیقاً خوشم می آید و لذت درونی می برم و از چه چیزهایی عمیقاً متنفرم؟
در چه موضوعی می توانم بدون اینکه خسته شوم، مدام کتاب بخوانم و کلاس بروم و یاد بگیرم؟
اگر نیاز مالی نداشته باشم، چه کار و شغلی را حاضرم عاشقانه و بدون دریافت پول تا آخر عمر انجام دهم؟
چه افرادی تحسین و حتی حسادت مرا بر می انگیزند؟
و سوالاتی مثل این گونه سوالات،
دقت کنید که در شور و اشتیاق و آتش درونی و روحی؛ آن را با استعداد اشتباه نگیرید.
ممکن است کسی استعداد خوبی در فروش داشته باشد ولی آنچه او را به وجد می آورد، نقاشی باشد.
ممکن است شور درونی فردی یک یا چند مورد از این مثال ها باشد:
موسیقی، کار کردن با کودکان، مدیریت و راهبری، پرورش گل، عرفان، بازاریابی، فعالیت های روان شناسی، نوشتن، فوتبال، روابط عمومی، نجوم، امور خیریه، رایانه، گیاهان دارویی، آشپزی، تدریس و … .
منِ واقعی من برخاسته از شوق و شور درونی است.
هر کاری در طول زندگی انجام دهیم که با این من در تضاد باشد، حال مان بدتر می شود.
بنابراین مهم ترین مأموریت ما برای رسیدن به حال خوب در زندگی این است:
1- کشف منِ واقعی بر اساس شور و اشتیاق درونی
2- تنظیم من مطلوب بر اساس منِ واقعی (هدفگذاری زندگی بر اساس منِ واقعی)
3-تلاش همیشگی برای رسیدن به منِ مطلوبی که بر اساس منِ واقعی تنظیم شده است.
حال کسی خوب است که هدف هایش را بر اساس من واقعی تعیین کند و به آنها برسد.
بنابراین، فرمول حال خوب این است : من واقعی = من مطلوب = من اکنون
البته که در عمل این تساوی به طور نمی شود، ولی هر چه بیشتر به سمت این تساوی ها برویم، حال مان خوب تر خواهد بود.
پس می توان فرمول فوق را بر اساس واقع گرایی این گونه نوشت و به جای علامت مساوی، از علامت تقریباً مساوی استفاده کنیم.
من واقعی ≈ من مطلوب ≈ من اکنون
حالا میتوانیم بگوییم که چرا یک فرد با درآمد و رفاهیات کمتر، حال بهتری در زندگی دارد، ولی فردی در بهترین شرایط مادی و اجتماعی، حال خوبی ندارد (چون من واقعی اش چیزی است و من اکنون اش چیز دیگر).
و می توان درک کرد چرا حال کودکان خوب تر از حال بزرگ ترها است؛
چون آنها در نمایش من واقعی محدودیت های بزرگسالان را ندارند و در واقع خودشان هستند.
کسانی که به خاطر موقعیت های شغلی و اجتماعی و … مجبورند من واقعی شان را سرکوب کنند و طور دیگری زندگی کنند، چه حال بدی دارند)!
پیشنهادهای کاربردی:
همواره خودمان را بکاویم؛
(سوال های کشف شور و اشتیاق سوالاتی دائمی اند).
ممکن است در مقطعی از زندگی متوجه بشویم که آتش درونی مان در چیز دیگری است.
رشته تحصیلی، شغل، همسر، دوستان و هر آنچه در زندگی مان اثر جدی دارد را بر اساس من واقعی انتخاب کنیم.
کسی که روح و روانش با آشپزی جلا پیدا می کند و حالش خوب می شود چرا باید مهندس شود و عمری را به کاری بپردازد که با آن ارتباط عاطفی و هیجانی برقرار نمی کند؟
هرگز به خاطر شور درونی دیگران، شور درونی خودتان را نادیده نگیرید.
اگر کار یا رشته تحصیلی مان را بر اساس شور درونی تان انتخاب کنیم، کار و مطالعه برای مان حکم تفریح را خواهند داشت و چه چیزی بهتر از این؟
اگر به هر دلیلی، هم اکنون در مسیری خلاف من واقعی هستیم، با علم به این که حال فرسوده شدن ایم، برنامه ریزی کنیم تا در یک بازه زمانی منطقی، به مسیر من واقعی برگردیم، مانند تغییر فاز مطالعاتی، تغییر شغل، تغییر گروه دوستان و … .
در کنار وضعیت اجباری کنونی، تا حد امکان زمینه را برای جلای من واقعی فراهم کنیم و زمان هایی را برای علائق درونی مان در نظر بگیریم و الا من “واقعی مان” می میرد.
اگر مدیر هستیم، در به کار گیری منابع انسانی، من واقعی افراد را در نظر بگیریم و بر اساس آن مسوولیت بدهیم و آدم های کارآمد استخدام کنیم.
یکی از راه های روان شناسانه برای نزدیک شدن به من واقعی افراد، “تست MBTI ” است که می تواند مدیران را در شناخت عمیق تر همکاران شان کمک کند.
اگر پدر، مادر و یا مربی و معلم مدرسه هستیم، هرگز نباید “من واقعی” خودمان را بر کودکان و نوجوانان تحمیل کنیم.
بسیار دیده ایم کسی را که دوست داشته پزشک شود ولی نشده و مدام فرزندش را تشویق می کند که پزشک شود حال آن که من واقعی کودک ایجاب می کند که او یک موسیقی دان بزرگ شود.
کودکان را درگیر آینده نکنیم، بگذاریم در کودکی شان غرق شوند تا نظاره شان کنیم و بتوانیم شور و اشتیاق درونی شان را کشف نماییم.
برای داشتن حال خوب
هرگاه واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید.
به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید.
- آرام باشید.
- ساکت نشستن را تمرین کنید.
- به ندای درونتان گوش کنید.
- به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند.
- برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.
1-یاد بگیرید که احساساتتان را تخلیه کنید.
هرگز احساساتتان را سرکوب نکنید و در درون نریزید. اندوه های خود را با آدمی قابل اطمینان مطرح کنید. به خاطر داشته باشید که احساساتی که بیان شده اند دیگر به همان اندازه گذشته ناخوشایند نیستند.
2- از مقایسه خود با دیگران و تحسین ارزش های آنها و تحقیر خود بپرهیزید.
هر کدام از ما بهترین خودمان هستیم.
3- با چند نفر که بتوانید روی حمایت عاطفی آنها حساب کنید دوست بشوید.
گروه کوچکی تشکیل دهید و میان خود هم فکری و توافق ایجاد کنید. هر گاه از شما خواسته شد، کمک های مشورتی خود را به دیگران ارایه کنید نخستین گام برای این کار آن است که بدون قطع صحبت دیگران، به دقت به آنها گوش دهید
4- زمانی را برای بازی در نظر بگیرید
به خاطر داشته باشید که بازی فعالیتی است که صرفاً به خاطر حس خوبی که به شما می دهد به آن می پردازید. به خودتان یادآوری کنید که حق صرف وقت برای بازی و تفریح را دارید.
5- لبخند را فراموش نکنید به خصوص به خودتان
به نکات مثبت دنیای اطرافتان نگاه کنید. راحت باشید و گاهی کارهای “غیر عاقلانه” و کاملاً غیر منتظره انجام دهید.
6-آرام باشید
شما می توانید به وسیله کتاب های مختلف، نوار، برنامه ها و کلاس ها و ابزار دیگر آرامش یافتن را بیاموزید. آرامش توان ذهنیتان را بهبود می بخشد، به سلامت جسمی تان کمک می کند و احساسات خوشایند را جایگزین اضطراب و تنش های درونی تان می کند.
7- از حق انسانی خود دفاع کنید
اجازه ندهید دیگران تحقیرتان کنند وقتی آدم ها چنین می کنند معنی اش این است که از شما انتظار بی نقص بودن دارند و اگر شما آنها را سرجایشان بنشانید ممکن است دلخور هم شوند ولی مدنظر داشته باشید که با احترام همواره از حق خود دفاع کنید و هرگز آن را نادیده نگیرید.
8- نه گفتن را بیاموزید
هرچه پاسخ منفی شما به انتظارها و درخواست های نامعقول دیگران برایتان آسان تر شود، احساس عزت نفستان افزایش خواهد یافت. زمانی هم که تقاضای معقول پاسخ مثبت می دهید هم در مورد خودتان و هم در مورد طرف مقابل احساس بهتری خواهید داشت.
9- اگر در محیط کار، جای شایسته ای ندارید، شغلتان را تغییر دهید.
اما ابتدا خوب بیندیشید که آیا واقعاً این کار شماست که آزارنده است یا نگاه مردم نسبت به آن، باعث ایجاد حس حقارت در شما شده است. به جای جنبه های آزاردهنده به چیزهای خوبی که در شغلتان هست هم فکر کنید. به خاطر داشته باشید هر شغلی ممکن است دارای جنبه های نه چندان مطلوب باشد و شما باید در این رابطه کاملاً منطقی عمل کنید
10- به عضلاتتان ورزش دهید.
به پیاده روی بروید. دوچرخه سواری کنید، برای تمرین و ورزش حتماً لازم نیست لباس های رنگارنگ تنتان کنید یا عضو یک باشگاه ورزشی شوید. بلکه پیاده روی و ورزش های کم هزینه و بدون هزینه هم وجود دارد که با کمی پیگیری می توانید آنها را کشف کنید.
11- تمرین کنید که مثبت و امید دهنده باشید.
حرف های مثبت بزنید، هرگاه واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید.
12- به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید.
ساکت نشستن را تمرین کنید. به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.